منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 114
بازدید ماه : 364
بازدید کل : 25576
تعداد مطالب : 327
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1


Alternative content



آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 327
:: کل نظرات : 5

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 8

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 1
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 114
:: بازدید ماه : 364
:: بازدید سال : 2281
:: بازدید کلی : 25576
نویسنده : فرهنگیان
چهار شنبه 28 آبان 1393

هیچ دانی در دلم جا کرده ای .. عرش حق شش گوشه برپاکرده ای ...

مــا غایب’ ، او منتظر آمدن مــاست


هیچ دانی در دلم جا کرده ای؟

باز از راه محرم غم رسید

برزمین و آسمان ماتم رسید

این هلال قد کمانِ دیگر است

لَیتَنا کُنا مَعک اندر سر است

خرقه ها را بار دیگر تن کنید

آتشی در قلب این خرمن کنید

طبل و شیپور عزا را سر دهید

هفت اقلیم عطش را بر دهید

درد صوفی حا و سین و یاء و نون

فاعلاتٌ فاعلاتٌ فاعلون

حای آن حامیم ذات کبریاست

سین آن سرها ز پیکرها جدا

یای آن یکتا پرست و یذکرون

نون آن باشد قسم بر یذکرون

سینه از درد فراقت خسته است

دل به روی غیر تو او بسته است

هیچ دانی در دلم جا کرده ای؟

عرش حق شش گوشه بر پا کرده ای

عشق بازی با تو معنا می شود

نور حق با تو هویدا می شود

السلام ای شاه مظلوم و غریب

السلام ای آیه ی اُمن یجیب

السلام ای نور چشم مصطفی

السلام ای خامس آل عبا


:: بازدید از این مطلب : 338
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فرهنگیان
چهار شنبه 28 آبان 1393

برهنگی تمدن نیست

قرآن می‌گوید: «تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّة»

یعنی اگر كسی خودش را برج كند، این مرتجع است، این اُمُّل است

برگشته به زمان جاهلیت. زمان جاهلیت در مقابل زمان عالمیت است

قبل از اسلام را زمان جاهلیت می‌گویند. بعد از اسلام دیگر زمان جاهلیت نیست

اگر خانمی نیمه برهنه خارج شد، این متمدن نیست، این به جاهلیت برگشته

برهنگی تمدن نیست وگرنه حیوان‌ها متمدن‌تر هستند

برج قرار دادن عالمی نیست، جاهلی است ارتجاع است

«وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى‏» (احزاب/33)

 

**********************************************

پیامبر (ص) پرسید : چه کسی را بیشتر از همه دوست داری ؟

شیطان گفت : کسی که با اخلاق و زبانش آرامش یک جامعه
و خانواده را برهم می‌ریزد!

حضرت فرمود : شکار تو چیست ؟

شیطان گفت : مردان چشم چران

پیامبر (ص) در ادامه از شیطان پرسید : دام تو چیست ؟

ابلیس گفت : موی بیرون ریخته زنان ! و ادامه داد

هر تار موی زن بی‌حجاب و بدحجاب دامی است برای یک مرد و

به تعداد تارهای موی زنان من دام دارم!

حضرت فرمود :مردم را از چه کاری باز می‌داری ؟

شیطان گفت : از کارهای خیر ! اما افرادی که با عالمان و صالحان

در ارتباط بوده و از عبادت هم کم نمی‌گذارند زورم به آنها نمی‌رسد!!!

*****************************************************

✲❈✲ درددل هــــــــای خدا...(١) ✲❈✲

سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من
نه تو را رها کرد ه ام و نه با تو دشمنی کرد ه ام. (ضحی 1-2)

افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی
پیش پایت بگذارم او را که مرا به سخره گرفتی. (یس30)

و هیچ پیامی از پیام هایم به تو نرسید مگر از آن روی گردانیدی.(انعام 4)
و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام(انبیا 87)

و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان تَوّهم زده شدی که گمان بردی خودت بر
همه چیز قدرت داری. (یونس 24)

و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و
اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری)حج 73)

پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند،
و قلبت آمد توی گلویت و تمام وجودت لرزید چه لرزشی، گفتم کمک هایم در
راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی
اما به من گمان بردی چه گمان هایی .( احزاب 10)

***************************************************

گریه نکن پدر ......

همین "نان حلال" که در دست داری

می ارزد به تمام سفره های رنگین حرامی که بعضیها دارند

این روزها نان حلال در آوردن عرضه میخواهد

که تو داری پدرم.......

دستت را میبوسم که نان حلال بر سر سفره ی با برکتت دیدم .....

****************************************************

✜ آیت‌الله بهجت که در حوزه نجف مشغول فراگیری علوم حوزوی بود

✜بیمار می‌شود و به بیمارستانی در بغداد منتقل و بستری می‌شود.

✜پرستار آیت‌الله بهجت یک زن عیسوی(مسیحی) بود
✜ و دید ایشان هیچ توجه‌ای به او ندارد.
✜پرستار از طلبه جوان پرسید :
✜چرا به من توجه نداری، مگر من زیبا نیستم؟!
✜طلبه در پاسخ گفت:
✜من زیبایی دارم که می‌ترسم اگر به تو توجه کنم،
✜او [خدای صاحب جمال] به من توجه نکند!

*********************************************

 


:: بازدید از این مطلب : 347
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فرهنگیان
چهار شنبه 28 آبان 1393

روایت جالب حکیمه خاتون از تولد امام زمان

از کسانی که در هنگام تولد امام زمان علیه السلام حضور داشتند و جریان را مفصلا شرح داده.حکیمه خاتون دختر امام محمد تقی و عمه امام حسن عسکری علیه السلام است.شرح این داستان این است:
حکیمه خاتون میگوید:روزی به خانه امام حسن مشرف شدم.شبانگاه که نیمه شعبان سال ۲۵۵ بود وقتی خواستم به منزلم برگردم امام حسن فرمود:عمه جان امشب در خانه ما بمان زیرا ولی خدا و جانشین من در این شب متولد خواهد شد.پرسیدم از کدام کنیزانت؟فرمود از سوسن.پس هرچه در سوسن جست و جو نمودم آثاری از حمل ندیدم.بعد از افطار و ادای نماز با سوسن در یک اطاق خوابیدیم.طولی نکشید که از خواب بیدار شدم و در فرمایشات امام حسن تفکر می نمودم.بعد مشغول نماز شب شدم.سوسن هم از خواب برخواسته و نماز شب به جای آورد.نزدیک سپیده دم بود ولی از وضع حمل خبری نبود.داشتم در صحت وعده امام حسن تردید مینمودم که از اطاقش فرمود : عمه جان!شک نکن که وقت تولد فرزندم نزدیک شده است.
ناگهان احوال سوسن را متغیر دیدم.از جریان پرسیدم فرمود:احساس ناراحتی شدیدی در خود میکنم.من به تهیه مقدمات وضع حمل مشغول شدم و خودم قابلگی او را بر عهده گرفتم.
طولی نکشید که ولی خدا پاک و پاکیزه به دنیا آمد و در همان حال امام حسن فرمود:عمه جان!فرزندم را بیاور.وقتی کودک را به نزدش بردم او را در بغل گرفته دهان مبارکش را بر چشمان آن کودک نهاد.بلافاصله باز شد.سپس دهانش را بر دهان و گوش آن نوزاد نهاد و دست بر سرش مالید.پس از آن کودک به سخن آمده و به تلاوت قرآن مشغول شد.بعدا کودک را به من داد و فرمود:به نزد مادرش ببر!کودک را نزد مادرش بردم و به منزل بازگشتم.در روز سوم نیز به خانه امام حسن مشرف شدم و ابتدائا به قصد دیدار نوزاد به حجره سوسن رفتم اما کودک را ندیدم.پس خدمت امام حسن مشرف شدم ولی خجالت کشیدم از احوال نوزاد سوال نمایم.امام حسن ابتدائا فرمود:عمه جان!فرزندم در پناه خدا غایب شده است.هنگامی که من از دنیا رفتم و دیدی شیعیانم اختلاف دارند جریان ولادت فرزندم را به شیعیان مورد وثوق خبر بده.اما باید آن قضیه مخفی بماند.زیرا فرزندم غایب خواهد شد

 


:: بازدید از این مطلب : 313
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فرهنگیان
چهار شنبه 28 آبان 1393

 

شهادت حضرت سید الساجدین امام علی ابن الحسین علیه السلام را تسلیت عرض می نمایم .

 

 

امشب اشک های داغ روی گونه هایم

در کنار تپش های ملتهب قلبم

نظاره گر پر کشیدن سجده دار ترین عنصر هستی است

ای امام زمزمه های عاشقانه شب

سفرت پر باران

♥♥صلی الله علیک یا امام علی بن الحسین♥♥

♦♦♦ آجرک الله یا صاحب الزمان♦♦♦

 

 

اميرالمؤمنين عليه السلام بزرگترين مجاهد اسلام است كه توانست اسلام را از دست كفار و مشركين نجات دهد. ولي فرزندش امام سجّاد گرچه در كربلا كشته نشد اما وجودش، بقايش و اسارتش عامل بقاي اسلام بوده است. قيام ابي عبدالله الحسين (ع) درختي بود كه در كربلا كاشته شد و آبياري و به ثمر رساندن و نگاهداري از آن به دست امام سجاد (ع) به دست زينب كبري انجام گرفت.

تدبير امام سجاد در اسارت، گريه هاي امام سجاد در مدينه، نوحه خواني و روضه خوانيهاي آن حضرت در مدت سي و پنج سال سخنرانيش، به موقع جهادي بود فوق العاده مفيد و ثمربخش كه تحليل سياسي تاريخ، اين مطالب را نشان مي دهد.


:: بازدید از این مطلب : 339
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فرهنگیان
سه شنبه 27 آبان 1393

اهميّت تعليم و تعلّم
در كتاب مناقب آل ابى طالب آمده است :
حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام يكى از فرزندان خود را به مكتب خانه اى فرستاد.
پس از گذشت چند روزى ، معلّم - كه عبدالرّحمان سلمى نام داشت - سوره مباركه ((الحمد)) را به وى تعليم نمود.
بعد از آن كه فرزند، از مكتب به منزل مراجعت كرد، سوره حمد را براى پدرش امام حسين عليه السّلام قرائت نمود.
امام سلام اللّه عليه ، به جهت اين آموزش معلّم ، مبلغى معادل يك هزار دينار؛ و نيز هزار حُلّه به وى اهداء كرده و او را تشويق و دل گرم نمود، همچنين دهانش را پُر از دُرّ كرد.
شخصى كه شاهد اين جريان بود، از اين برخورد تعجّب كرد و سپس لب به اعتراض گشود؛ و اظهار داشت : آيا آن همه هدايا به يك معلّم پرداخت مى شود؟!
امام حسين عليه السّلام در پاسخ به او، با متانت چنين فرمود: اين هدايا نسبت به كار معلّم كه همانا تعليم و تربيت فرزندان است بسيار ناچيز و بى ارزش خواهد بود.
و سپس اشعارى را بدين مضمون سرود:
هنگامى كه دنيا به تو روى آورد؛ پس تا مى توانى به وسيله آن به مردم نيكى و احسان كن ، پيش از آن كه دنيا از تو روى گرداند؛ و تو ناتوان و عاجز گردى .
و توجّه داشته باش كه نه جود و سخاوت ، نيكى و محبّت را نابود مى گرداند؛ و نه بخل و حسادت مى تواند اموال و ثروتى را، تا اءبد نگه دارد.

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&


:: بازدید از این مطلب : 350
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فرهنگیان
یک شنبه 25 آبان 1393

جلسه ستاد هفته بسیج  با حضور اعضای شورای کانون در تاریخ 93/8/24مکان کانون بسیج برگزار گردید که به تشریح برنامه های پیشنهادی هفته بسیج سال 93 پرداختند. این جلسه مصوباتی به همراه داشت که اهم برنامه برگزاری یادواره شهدای فرهنگی وهمچنین برپایی نمایشگاه با موضوع بسیج ودجالواره که زمان برپایی نمایشاه اولین روز هفته بسیج در اداره آموزش وپرورش برپامی گردد.

 

 


:: بازدید از این مطلب : 324
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فرهنگیان
سه شنبه 20 آبان 1393

کانون بسیج فرهنگیان درنظر دارد مسابقه (نهضت ادبی)با موضوع مقابله با آسیب های دجالواره(ماهواره) در قالب شعر،مقاله ،خاطره، قطعات ادبی برگزار  نماید ،لذا کلیه علاقه مندان به شرکت در این مسابقه میتوانند آثار خود را تا تاریخ 93/8/30 به کانون بسیج فرهنگیان واقع در اداره آموزش وپرورش ارسال نماید.

در ضمن مقالات ارسالی به کانون نزدیک به 100عددمقاله وشعر و5عددنقاشی درموضوع ماهواره به کانون بسیج فرهنگیان ارسال شد.که بعد از خواندن کارشناس مربوطه نفرات برتر انتخاب وبه رسم یادبود هدایایی به آنها تعلق خواهد گرفت.

نفراول مسابقه دجالواره>>>خانم سوسن جعفرپور

نفردوم علی نظافت

نفرسوم فاطمه قاسمی

نفرچهارم سکینه نصیر زاده

نفرپنجم پروین زارع


:: بازدید از این مطلب : 358
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فرهنگیان
دو شنبه 19 آبان 1393

آفتاب ناب را آتش زده ست
خیمه ی مهتاب را آتش زده ست

آسمان را رنگ خون کرده ست –آه-
اشک هایش آب را آتش زده ست

آه، کابوس شبی بی انتها
در نگاهش خواب را آتش زده ست

باغبان دیده ست پاییزی پلید
غنچه ای بی تاب را آتش زده ست

سجده ی این نامسلمان های مست
قبله را، محراب را آتش زده ست

برتر از داغ مسیحا بر صلیب
روضه اش اصحاب را آتش زده ست...


:: بازدید از این مطلب : 353
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فرهنگیان
یک شنبه 18 آبان 1393

درتاریخ 18/8/93 درسالن جلسات اداره آموزش وپرورش جلسه امر به معروف ونهی از منکر برگزار شد.

ودرمورد موضوع ((چه منکراتی بین فرهنگیان وجود دارد ؟))بحث شد ودرمورد راهکارهای مقابله با آن نظرات وپیشنهاداتی توسط اعضا ارائه شد.

 


:: بازدید از این مطلب : 352
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فرهنگیان
یک شنبه 18 آبان 1393

چراغ‌های مسجد دسته دسته روشن می‌شوند. الحمدلله، ده شب مجلس با آبروداری برگزار شد.
 
آقا سید مهدی که از پله‌های منبر پایین می‌آید، حاج شمس‌الدین ـ بانی مجلس ـ هم کم کم از میان جمعیت راه باز می‌کند تا برسد بهش.
 
جمعیت هم همینطور که سلام می‌کنند راه باز می‌کنند تا دم در مسجد.
 
وقت خداحافظی، حاجی دست می کند جیب کتش…
 
 
آقا سید، ناقابل، اجرتون با صاحب اصلی محفل…
 
دست شما درد نکند، بزرگوار!
 
سید پاکت را بدون اینکه حساب کتاب کند، می‌گذار پر قبایش. مدت‌ها بود که دخل را سپرده بود دست دیگری!
 
 آقا سید، حاج مرشد شما رو تا دم در منزل همراهی می‌کنن…
 
 حاج مرشد، پیرمرد ۵۰ ، ۶۰ ساله، لبخندزنان نزدیک می‌شود. التماس دعای حاج شمس و راهی راه…
 
زن، خیلی جوان نبود. اما هنوز سن میانسالی‌اش هم نرسیده بود. مضطرب، این طرف آن طرف را نگاه می‌کرد.
 
زیر تیر چراغ برق خیابان لاله زار، جوراب شلواری توری، رنگ تند لب‌ها، گیس‌های پریشان… رنگ دیگری به خود گرفته بود.
 
دوره و زمونه‌ای نبود که معترضش بشوند…
 
 حاج مرشد!
 
 جانم آقا سید؟
 
آنجا را می‌بینی؟ آن خانم…
 
 حاجی که انگار تازه حواسش جمع آن طرف خیابان شده بود، زود سرش را انداخت پایین.
 
استغفرالله ربی و اتوب‌الیه…
 
 سید انگار فکرش جای دیگری است…
 
حاجی، برو صدایش کن بیاید اینجا.
 
 حاج مرشد انگار که درست نشنیده باشد، تند به سیدمهدی نگاه می‌کند:
 
 حاج آقا، یعنی قباحت نداره؟! من پیرمرد و شمای سید اولاد پیغمبر! این وقت شب… یکی ببیند نمی‌گوید اینها با این زن ... چه کار دارند؟
  
سبحان الله…
 
  سید مکثی می‌کند.
  
بزرگواری کنید و ایشون رو صدا کنید. به ما نمی‌خورد مشتری باشیم؟!
 
حاج مرشد، بالاخره با اکراه راضی می‌شود. اینبار، او مضطرب این طرف و آن طرف را نگاه می‌کند و سمت زن می‌رود.
 
  زن که انگار تازه حواسش جمع آنها شده، کمی خودش را جمع و جور می‌کند.
 
  به قیافه‌شان که نمی‌خورد مشتری باشند! حاج مرشد، کماکان زیرلب استغفرالله می‌گوید.
 
 - خانم! بروید آنجا! پیش آن آقاسید. باهاتان کاری دارند.
 
  زن، با تردید، راه می‌افتد.
 
  حاج مرشد، همانجا می‌ایستد. می‌ترسد از مشایعت آن زن!…
  
زن چیزی نمی‌گوید. سکوت کرده. مشتری اگر مشتری باشد، خودش…
 
  دخترم! این وقت شب، ایستاده‌اید کنار خیابان که چه بشود؟
  
شاید زن، کمی فهمیده باشد! کلماتش قدری هوای درد دل دارد، همچون چشم‌هایش که قدری هوای باران:
 
  حاج آقا! به خدا مجبورم! احتیاج دارم…
 
  سید؛ ولی مشتری بود!
 
  پاکت را بیرون می‌آورد و سمت زن می‌گیرد:
 
  این، مال صاحب اصلی محفل است! من هم نشمرده‌ام. مال امام حسین(ع) است… تا وقتی که تمام نشده، کنار خیابان نایست!…
 
  سید به حاجی ملحق می‌شود و دور…
 
  انگار باران چشم‌های زن، تمامی ندارد…


 
  چندسال بعد…نمی‌دانم چندسال… حرم صاحب اصلی محفل!
 
  سید، دست به سینه از رواق خارج می‌شود. زیر لب همینجور سلام می‌دهد و دور می‌شود. به در صحن که می‌رسد، نگاهش به نگاه مردی گره می‌خورد و زنی به شدت محجوب که کنارش ایستاده.
 
 مرد که انگار مدت مدیدی است سید را می‌پاییده، نزدیک می‌آید و عرض ادبی.
 
  زن بنده می‌خواهد سلامی عرض کند.
 
  مرد که دورتر می‌ایستد، زن نزدیک می‌آید و کمی نقاب از صورتش بر می‌گیرد که سید صدایش را بهتر بشنود. صدا، همان صدای خیابان لاله زار است و همان بغض:
  
آقا سید! من را نشناختید؟ یادتان می‌آید که یکبار، برای همیشه دکان مرا تعطیل کردید؟ همان پاکت… آقا سید! من دیگر… خوب شده‌ام!
 
 این بار، نوبت باران چشمان سید است… سید مهدی قوام ـ از روحانی های اخلاقی دهه ۴۰ تهران ـ یکی تعریف می‌کرد: روزی که پیکر سید مهدی قوام را آوردند قم که دفن کنند، به اندازه‌ی دو تا صحن بزرگ حرم حضرت معصومه کلاه شاپویی و لنگ به دست آمده بودند و صحن را پر کرده بودند. زار زار گریه می‌کردند و سرشان را می‌کوبیدند به تابوت…


:: بازدید از این مطلب : 376
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند